چکیده:
هیجانات نقش مهمی را در مدیریت سازمان ایفا میکنند، هوش هیجانی مهارتی است که عملکرد افراد را در زمینههای رهبری، کار گروهی، ارتباط با مشتری و تصمیمگیری بهبود میبخشد. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین آموزشهای دروس حسابداری در دانشگاههای دولتی و غیر دولتی و همچنین تجربهی کاری بر هوش هیجانی دانشجویان رشته حسابداری میباشد. این مطالعه توصیفی- مقطعی از نوع همبستگی است. حجم نمونهی پژوهش شامل 476 نفر از دانشجویان رشتههای حسابداری، ادبیات، علوم سیاسی، زبان انگلیسی و علوم اجتماعی دانشگاههای شهر مشهد در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شد. برای جمع آوری دادهها از آزمون هوش هیجانی بار-آن و پرسشنامه اس سی ال 90 (SCL 90) استفاده شده است. ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل واریانس و کواریان و همچنین تحلیل رگرسیون برای تجزیه تحلیل دادهها مورد استفاده قرار گرفت. بدین منظور متغیر هوش هیجانی به عنوان متغیر وابسته پژوهش و متغیرهای سال تحصیلی، رشتهی تحصیلی، نوع دانشگاه (دولتی و غیردولتی)، تجربهی کاری، جنیست و مقطع تحصیلی به عنوان متغیرهای مستقل درنظر گرفته شدند همچنین در این پژوهش متغیر سلامت روان (اختلال شخصیت) به عنوان متغیر کنترل منظور گردید. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل دادهها نشان از عدم رابطهی معناداری بین هوش هیجانی و سالهای تحصیلی (سال اول و چهارم) دارد. اما بین هوش هیجانی دانشجویانی که همراه با تحصیل مشغول به کار میباشند نسبت به آنهایی که مشغول کار نیستند تفاوت معناداری وجود دارد، بدین معنی که هوش هیجانی دانشجویانی که با تحصیل مشغول به کار بودهاند نسبت به دانشجویانی که فقط مشغول به تحصیل بودهاند افزایش یافته است. همچنین بین هوش هیجانی و جنسیت تفاوت معناداری مشاهده شد.
واژگان کلیدی:
هوش هیجانی، رشته حسابداری، تجربه کاری، جنسیت، مقطع تحصیلی، سلامت روان.
فهرست مطالب
1-8- تعریف واژه ها و اصطلاحات تخصصی تحقیق7
فصل دوم: مبانی نظری و پیشینه تحقیق9
2-3-3- دیدگاههای هوش هیجانی19
2-3-6- اهمیت هوش هیجانی در حسابداری25
2-3-8- آموزش حسابداری و هوش هیجانی29
2-3-9- رشتهی حسابداری و هوش هیجانی30
2-3-10- تجربهی کاری و هوش هیجانی31
2-3-11- جنسیت و هوش هیجانی و بررسی آن در حرفه حسابداری31
2-3-12- سلامت روان و هوش هیجانی32
2-4-2- آموزش حسابداری هوش هیجانی36
2-4-3- تجربه کاری و هوش هیجانی37
3-11- روایی و پایایی پرسشنامه49
3-13- روش تجزیه و تحلیل اطلاعات52
فصل چهارم: تجزیه وتحلیل داده ها54
4-4- نرمال بودن توزیع متغیرها در جامعه61
4-5- بررسی فرض همگنی واریانسهای متغیرهای پژوهشی62
4-12-1- همبستگی متغیر سلامت روان با هوش هیجانی75
4-12-2- مقایسه سلامت روان در گروههای مورد مطالعه76
فصل پنجم: نتیجه گیری و پیشنهادها89
5-4-1- پیشنهادهای مبتنی بر نتایج تحقیق95
5-4-2- پیشنهاد برای تحقیقهای آتی96
فصل اول: کلیات تحقیق
1-1- مقدمه
هیجانات نقش مهمی را در مدیریت سازمان ایفا میکنند. هوش هیجانی توانایی افراد را برای شناسایی، مدیریت و استفاده از هیجانات افزایش میدهد (مایر، سالووی و کاروسو[1]، 2001). هوش هیجانی مهارتی است که عملکرد افراد را در زمینههای رهبری، کار گروهی، ارتباط با مشتری و تصمیمگیری بهبود می بخشد (کوک و همکاران[2]، 2011) و زیدنر، متدوس و روبرت[3] (2009)، هوش هیجانی را توانایی در جهت هدایت رفتار، افکار، ارتباط مؤثر با همکاران، سرپرستان، مشتریان و استفاده از زمان در چگونگی انجام دادن کار برای ارتقای نتایج تعریف میکنند. تحقیقات روانشناسانی، مثل سالووی و مایر[4] (1990)، گلمن، بویاتزیس و مککی[5] (2002) نشان میدهد که هوش هیجانی در حیطههای زیادی کارآیی دارد. از جملهی این حیطهها میتوان به حیطههای رابطه درونفردی (خودشناسی و خودشکوفایی)، رابطه بین فردی (رابطه اجتماعی)، مشاوره و راهنمایی، کار و اشتغال، مدیریت سازمانی و صنعتی، پیشرفت اقتصادی، رهبری جامعه و ... اشاره کرد (برادبری و گریوز[6]، 1386).ضرورت کاربرد هوش هیجانی، پاسخی است به تحقیقهای رو به رشدی که عنوان میکنند محیط کاری صرفا یک محیط منطقی نیست. توجه به هیجانات درمحیط کار موجب بهبود عملکرد و نتایج میگردد (زیندر و همکاران، 2009). به نظر میرسد که این توجه و علاقه نشان داده شده به هیجان، واکنشی در برابر افزایش عقلگرایی در بسیاری از حوزه های زندگی شخصی و عمومی افراد میباشد. باید توجه داشت که با توجه به تعهدکاری حسابداران و قواعد کاری مشخص و همچنین تعهد به این قواعد، زمینه خیلی محدودی برای هیجانها وجود دارد. در واقع دیدگاه غالب در ادبیات سنتی این است که حرفه حسابداری تابع عقلانیت است (باربالت[7]، 2001). تضاد اینجاست که، گرچه افراد در اتخاذ تصمیمات کاری براساس هیجانات با مشکل روبرو هستند اما تصمیم گیری در حوزه هایی مانند حسابداری که از عقل گرایی و قواعد مشخصی پیروی میکنند با وجود هیجانات بسیار دشوارتر میباشد. با این وجود تحولات در مطالعات سازمانی و تئوریهای تصمیمگیری، برخی از فرضیهها اصلی نهفته در غالب عقل و هیجان را به چالش میکشند. این تئوریها نشان میدهند که هیجان در سازمانهای سرمایهداری معاصر، ایجاد مشکل نمیکند بلکه در خدمت آن است. هیجانات و عقل نقطه مقابل هم نیستند، بلکه ارتباط تنگاتنگی با هم دارند (آشکانسی، هارتل و داس[8]، 2002). بنابراین این دیدگاه که حرفه حسابداری صرفاً تابع عقلانیت است پذیرفته نبوده و هیجانات به عنوان یک عامل موثر در حرفه حسابداری باید مدنظر قرار گیرد.
در تئوری های جدید تصمیم گیری، هیجانات عاملی برای کارایی عقل به شمار می رود (هانوچ[9]، 2002). هیجانات از سه طریق به کمک عقل می آید. الف) هیجان به افراد در شناسایی مشکلات و اولویتبندی در رسیدگی کمک میکند. ب) هیجان در شناسایی عناصر مورد نیاز به منظور تصمیمگیری کمک میکند. ج) در سطحی عمیقتر هیجان به کمک عقل آمده و زمینه را برای ایجاد اهداف مناسب تر فراهم میکند (مکفیل[10]، 2004).با توجه به ویژگیهای یاد شده، بدون شک دانشجویان حسابداری و حسابداران مانند دیگران به صورت مستمر در تصمیمات خود از هیجانات استفاده میکنند. با این توصیف، ضرورت دارد که در آموزش حسابداری به هیجانات و همچنین شناسایی و تشخیص پیامدهای اجتماعی، اقتصادی و اخلاقی حاصل از بکارگیری هیجانات و تاثیر آن بر تصمیمگیریها توجه ویژه به عمل آید (مکفیل، 2004). هدف اصلی از آموزش حسابداری،فراهم نمودن حسابدارانی ماهر به منظور ورود به حرفه می باشد. نیروی انسانی کارآمد در هر کشور به عنوان مزیت رقابتی و یکی از عوامل موفقیت در اقتصاد آن کشور محسوب میشود. آموزش عالی به عنوان سرمایه گذاری در نیروی انسانی به منظور ارتقای دانش و مهارت های مورد نیاز جامعه به رشد و توسعه اقتصادی کمک می کند (ستایش و منصوری، 1391). کیفیت نیروی کار وابسته به عملکرد مؤسسات آموزشی و برنامههای دانشگاهی است. دانشگاهها باید انتظارات بازار را در دوره های آموزش خود لحاظ کنند و از کسب مهارت و دانش مورد نیاز بازار و آماده بودن فارغ التحصیلان برای ورود به حرفه اطمیان پیدا کنند (پن و هکتور[11]، 2011). همچنین انتقادات بسیاری در مورد عقب بودن آموزشهای حسابداری از پیشرفت و توسعه در محیط تجاری وجود دارد (هانکوک و همکاران[12]، 2009). محمد و لاشین[13] (2003)، فاصله ایجاد شده بین مهارت های موجود و مهارت های مورد نیار در حرفه حسابداری را به دلیل تغییرات سریع در بازار کار و تغییرات آهسته در سر فصل های درسی می دانند. هانکوک و همکاران (2009) در تحقیق خود نشان می دهند که نیازهای بازار کار و دانشگاهیان در یک راستا نمیباشد و فارغ التحصیلان حسابداری از کمبود مهارتهای ارتباطی در شروع به کار خود رنج میبرند. کاوانگ و درنان[14] (2008)، انتظارات از دانشجویان حسابداری و کارفرمایان را در زمینه مهارتهای حرفهای با هم مقایسه میکنند و نشان میدهند که انتظارات کارفرمایان بسیار بالاتر از مهارتهای فارغ التحصیلان حسابداری میباشد.
تغییرات در نقش و دامنه کار حسابداران حرفهای، از محیط تجاری جهانی در حال تغییر ناشی می شود (هانکوک و همکاران، 2009). کاراییحسابداریدرشرکتهاوابسته بهکیفیتحسابدارانآناستواینکیفیتمستقیماًمتأثرازسطوحکارآزمودگیودانش آنهاست. امروزه حسابداران حرفهاییباوضعیتهایغیرمنتظرهزیادیروبهرومیشوند، در نتیجهتغییراتایجادشدهدراهمیتوکیفیتاطلاعاتحسابداری، لزومتغییریابازنگریدر آموزشحسابداریبه خوبی احساس میشود (مشایخی وشفیع پور، 1391). مداخله آموزش به منظور افزایش هوش هیجانی غیر معمول به شمار نمی رود ولی باید توجه داشت که این مسئله بیشتر در ابتدائی و متوسطه کاربرد دارد. با این حال در سطح دانشگاهی نیز ایجاد واحدهای درسی و تمرینات آموزشی برای افزایش هوش هیجانی دانشجویان حسابداری مورد بررسی قرار گرفته است (مکفیل، 2004 و موریس، اربانسکی و فولر[15]، 2005 و میر و تاکر[16]، 2005 ). با توجه به مطالب گفته شده این مسئله مطرح می شود که آیا دروس حسابداری که هم اکنون در سطح دانشگاهها تدریس میشود سطح هوش هیجانی دانشجویان را بالا می برد؟ آیا هوش هیجانی دانشجویان حسابداری دختر و دانشجویان حسابداری پسر یکسان است؟