نوع فایل:PDF
تعداد صفحات:9
سال انتشار:1394
چکیده
در باب تأثیر معماری بر انسان و سلامت روان جامعه بسیار سخن بهمیان آمده است. موضوعی که میتواند مورد بررسی قرار گیرد این است که آیا این رابطه میتواند دوسویه باشد؟ به بیانیدیگر آیا سلامت روان جامعه نیز میتواند بر معماری رایج در جامعه تأثیر بگذارد؟ سعی پژوهش حاضر بر این استکه به این پرسش، پاسخ مثبت داده و به معماری به عنوان معلولی از وضعیت سلامت روان جامعه بنگرد. نتیجه مورد انتظار این تحقیق این است که یکجامعه سالم به لحاظ روانی و رفتاری به معماری ماندگارتر و غنیتر گرایش داشته و در محافظت از آن میکوشد. بدین معنی که هرچه سلیقهزیباییشناسی افراد که خود ماحصل سلامت و تعادل روانی آنان است پرورش داده شده و ارتقاء یابد تقاضا برای آثار معماری غنیتر و پایدار افزایش یافته و ساختوسازهای فاقد ارزش معماری به حاشیه رانده میشود. همچنین یکی دیگر از شاخصهای رفتار سالم اجتماعی میزان رضایتمندی و مشارکت اجتماعی است که به نوبه خود در محافظت از بناهای معماری و طبیعتاً بقای عمر آنها نقش ایفا میکند.در همین راستا ابتدا به تأثیر سلامت روان بررفتارهای اجتماعی پرداخته شده سپس نقش رفتارهای اجتماعی مذکور در توسعهپایدار بررسی میگردد. در این میان ازآنجاکه به نقش معماری پایدار در فرآیند توسعهپایدار بسیار پرداخته شده است مقاله حاضر این موضوع را بسط نداده و تنها از نتایج موجود استفاده میکند. کنکاش حاضر از نوع توصیفی تحلیلی بوده و به روش مطالعه کتابخانهای و با بررسی کتب و مقالات موجود در زمینههای جامعهشناسی، روانشناسی، معماری و انسانشناسی - انجام گرفته است.
واژگان کلیدی
توسعه پایدار، معماری پایدار، مشارکت اجتماعی، سرمایه اجتماعی ، سلامت روان
پروپزال رابطه سرسختی روانشناختی با سلامت روان
عنوان تحقیق به انگلیسی:
Relationship of psychological hardiness and mental health
مقدمه:
سلامت روان، نیازی اساسی و برای بهبود کیفیت زندگی انسان، امری حیاتی است (سازمان جهانی بهداشت، 2001). مطالعات روانشناسان نشان داد که بین رویدادهای استرسزا و اختلالات روانشناختی، عوامل تعدیلکنندهای وجود دارد که موجب میشود رویدادهای استرسزا، اثرات متفاوتی بر افراد به جای بگذارند.
سرسختی روانشناختی یک سازه شخصیتی مثبت است که برای اولین بار توسط مدی و کوباسا در دهه هشتاد قرن بیستم بر اساس نظریه های وجودی شخصیت مورد توجه ویژه قرار گرفت.
کوباسا (1979) سرسختی روانشناختی را ترکیبی از باورها در مورد خویشتن و جهان تعریف می کند که از سه مؤلفه تعهد، کنترل و مبارزه جویی تشکیل یافته است.
در فرهنگ عامه نیز افرادی هستند که با صفاتی چون «مقاوم» و «صبور»، شناخته میشوند، این افراد ظاهراً بهتر از سایرین، مشکلات را تحمل میکنند و دیرتر از پای در میآیند. تا سه دهه اخیر، پژوهشهای بسیار اندکی در زمینه ویژگیهای شخصیتی (رفتاری و شناختی) چنین افرادی انجام شده بود. چرا که تا قبل از دهه 80، بیشتر پژوهشها روی علل استرس، تغییرات و بحرانهای زندگی و ارتباط آنها با سلامتی جسمانی و روانشناختی تمرکز داشت.
در اواخر دهه 1970، یک تیم تحقیقاتی به سرپرستی سالواتور مدی و سوزان کوباسا یک پژوهش طولی در زمینه شغلی انجام دادند. آنها میان افرادی که در شرایط شغلی همراه با استرس شدید، در کارشان موفقیت کسب کرده بودند و کسانی که در شرایطی مشابه، دچار مشکلات عملکردی شده بودند، تمایز قائل شدند. آنها باور سرسختی را به عنوان یک سیستم حیاتی برای حفظ سلامت و عملکرد، در برابر استرس پیشنهاد کردند و فرض کردند که سرسختی از اثرات زیانآور فشار روانی جلوگیری می کند و به این ترتیب شخصیت سرسخت از بیماریهای وابسته ای فشار روانی محافظت میکند.[1]
کوباسا در پژوهشهای اولیه خود، برای بررسی فرضیههایش، حدود 250 نفر را در پستهای مدیریتی و سرپرستی مورد ارزیابی قرارداد. در این ارزیابی، آزمودنیها رویدادهای استرس زای زندگی خود در طول 5 سال گذشته و نیز بیماریهایی که به آن مبتلا شده بودند، گزارش کردند. وی در همین مطالعه، علاوه به بررسی رابطه استرس- بیماری، توانست ویژگیهای افراد سرسخت را تعیین کند و در نهایت مؤلفههای سرسختی را نیز بدست آورد.[2]
از این رو کوباسا و مدی، از اولین محققانی بودند که در میان متغیرهای تعدیلکننده رابطه استرس- بیماری، ویژگیهای شخصیتی را مورد توجه قرار داده و نشان دادند ساختار شخصیتی افرادی که درجه بالایی از استرس را بدون بیماری تجربه میکنند، متفاوت از افرادی است که در شرایط استرس زای مشابه بیمار میشوند. بنابر تعریفی که توسط کوباسا، مادی و کان (1982)، در مورد سرسختی ارائه شده است و همچنین مورد توافق همگان قرار دارد؛ سرسختی «مجموعه و منظومهای از ویژگیهای شخصیتی است که به عنوان منبع مقاومت در برابر رویدادهای استرس زای زندگی عمل می کند». علاوه بر این افراد سرسخت سه مشخصه اساسی دارند که مجموع آن ویژگی سرسخت بودن را منجر میشود؛
الف) هدفمند بودن و تعهد عمیق به مردم و فعالیتهایی که انجام میدهند و مسئولیتهایی که بر عهده میگیرند (ب) احساس کنترل داشتن بر وقایع و رویدادهای پیرامون خود و نیز (ج) توانایی در نظر گرفتن تغییر و دگرگونیها به عنوان یک چالش معمول از لحاظ روان پویایی نیز، سرسختی یکی از عناصر شخصیت است که همه افراد درجاتی از آن را برخوردارند و همچون سایر ساختارها (صفات) شخصیتی، همواره در تغییر و تحول است و میزان و پویایی سرسختی تحت تأثیر تجارب رشدی، تفاوتهای فردی، جنسی و سنی است. از این رو سرسختی روانشناختی به عنوان یک صفت شخصیتی و یک تعدیلکننده رابطه میان استرس-بیماری شناخته شده است. در این مقاله به بررسی رابطه سرسختی روانشناختی با سلامت روان پرداخته میشود.
[1]Joudy C, Job Burnout,1999
[2]Joudy C, Job Burnout,1999
روان شناسان در دهه های اخیر در بررسی اختلالات رفتاری و انحرافات به این نتیجه رسیده اند که بسیاری از اختلالات و آسیب ها در ناتوانی افراد در تحلیل صحیح و مناسب از خود و موقعیت خویش ، عدم احساس کنترل ، و کفایت شخصی جهت رویارویی با موقعیت های دشوار و عدم آمادگی برای حل مشکلات و مسائل زندگی به شیوه مناسب ، ریشه دارد . بنابراین با توجه به تغییرات و پیچیدگی های روز افزون جامعه و گسترش روابط اجتماعی ، آماده سازی افراد به خصوص نسل جوان جهت رویارویی با موقعیت های دشوار امری ضروری به نظر می رسد . در همین راستا روان شناسان با حمایت سازمان های ملی و بین المللی ، جهت پیشگیری از بیماریهای روانی و ناهنجاریهای اجتماعی آموزش مهارت های زندگی را در سراسر جهان و در سطح مدارس آغاز نموده اند .
نوع فایل:PDF
تعداد صفحات:10
سال انتشار:1395
چکیده
یکی از درمان های روان شناختی مورد استفاده در بیماران مولتیپل اسکلروزیس، هیپنوتیزم است. تأثیر هیپنوتیزم بستگی به هیپنوتیزم پذیری افراد دارد. هیپنوتیزم پذیری، میزان یا درجه پاسخ افراد به تلقینات هیپنوتیزمی می باشد و یک خصیصه یا مشخصه فردی باثبات است.هدف: این مطالعه با هدف بررسی ارتباط بین مشخصات فردی و سطح سلامت روان با میزان هیپنوتیزم پذیری زنان مبتلا به ام اس انجام گرفت.روش: این مطالعه همبستگی بر روی 06 نفر از زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس مراجعه کننده به انجمن ام اس شهر ارومیه انجام شد. ابزار های مورد استفاده شامل فرم اطلاعات جمعیت شناختی و پرسشنامه های مربوط به سطح سلامت روان) GHQ-22 ( و میزان هیپنوتیزم پذیری استنفورد) SHSS (بود. یافته ها: در بررسی ارتباط بین متغیرها با میزان هیپنوتیزم پذیری نمونهها، نتایج آزمون همبستگی پیرسون نشان دهنده ارتباط معنادار آماری بین متغیر سن با میزان هیپنوتیزم پذیری بود) r=-6220 و p value=62623 (.در بررسی ارتباط بین سطح تحصیلات با میزان هیپنوتیزم پذیری، نتایجآزمون تی مستقل نشان داد، ارتباط معنادار آماری بین دو متغیر وجود ندارد) p value>6260 (. نتایج آزمون تحلیل واریانس نیز نشان داد، ارتباط معنادار آماری بین وضعیت اشتغال نمونه ها با میزان هیپنوتیزم پذیریشان وجود ندارد) p value=62426 (. در بررسی ارتباط بین سطح سلامت روان با میزان هیپنوتیزم پذیری، نتایج آزمون ضریب همبستگی پیرسون نشان دهنده ارتباط ضعیف بین این دو متغیر بود) r=62620 و p value=.) 62400 نتیجه گیری: در حالت کلی می توان چنین نتیجه گیری کرد که از میان مشخصات فردی، فقط ارتباط سن با میزان هیپنوتیزم پذیری نمونه ها معنادار می باشد و هیپنوتیزم پذیری تحت تأثیر سایر مشخصات فردی افراد نبوده و هیپنوتیزم، درمانی مؤثر و بی ضرر است که می تواند در بیماران ام اس به خوبی مورد استفاده قرار گیرد.
واژگان کلیدی
هیپنوتیزم پذیری، سن، سلامت روان، تحصیلات، شغل
عنوان: سلامت روان و منبع کنترل( درونی و بیرونی) در کمپ ترک اعتیاد بهبودیافتگان
فرمت فایل: word
تعداد صفحات: 85
توضیحات:
هدف از تحقیق حاضر بررسی رابطه بین سلامت روان و منبع کنترل درونی و بیرونی افراد در کمپ ترک اعتیاد بهبودیافتگان می باشد.
روش کار:دراینتحقیق از روش همبستگی استفاده شد و جامعه آماری این پژوهش را معتادین در کمپ ترک اعتیاد بهبودیافتگان تشکیل می دهند که تعداد آن ها 100 نفر بود که بر اساس فرمول کوکران از بین آنهانمونه به تعداد80 نفرانتخاب شد. و از روش نمونه گیری در دسترس استفاده شد.
ابزار اندازه گیری در تحقیق حاضر پرسش نامه منبع کنترل ( درونی و بیرونی) وپرسشنامه سلامت عمومی می باشد .
نتایج: نتایج بدست آمده نشان دادارت*باط آماری بین منبع کنترل (درونی و بیرونی ) افراد با متغیرهای دموگرافیکی وجود ندارد،ارتباط آماری بین سلامت روان با متغیرهای دموگرافیکی وجود ندارد و به طور کلی بین سلامت روان و منبع کنترل ارتباط آماری معناداری وجود ندارد.
واژگان کلیدی: منبع کنترل ، سلامت روان، کمپ اعتیاد
فهرست مطالب
صفحه
فصل اول
کلیات تحقیق
1-1- مقدمه2
1-2- بیان مسأله3
1-3- اهمیت و ضرورت تحقیق4
1-4-اهداف تحقیق5
1-6-فرضیه ها6
1-7-تعاریف متغیرها6
فصل دوم
پیشینه تحقیق
2-1-مقدمه9
2-2-بار نامشهود اختلالات روانی10
2-3-تاریخچه سلامت روانی15
2-4- تاریخچه سلامت روانی در ایران16
2-5-عوامل موثر بر سلامت روان17
2-6- بهداشت روانی از دیدگاه مکاتب مختلف روان شناسی و روان کاوی23
2-7- مفاهیم اساسی نظریه یادگیری اجتماعی31
2-8- پیشینه تجربی42
فصل سوم
روش تحقیق
3-1- مقدمه45
3-2- روش تحقیق45
3-3- شیوه اجرای تحقیق45
3-4- جامعه آماری وحجم نمونه45
3-5- روش جمع آوری داده46
3-6- ابزارگردآوری داده ها46
3-7- روشهای تجزیه و تحلیل داده ها48
فصل چهارم
تجزیه و تحلیل
4-1-مقدمه50
فصل پنجم
بحث و نتیجه گیری
5-1- مقدمه64
5-2- خلاصه ای از تحقیق64
5-3- نتیجه گیری کلی64
5-4- پیشنهادات65
5-5- محدودیت ها66
منابع و مآخذ67
ضمائم69